پسرک دوان دوان به مغازه آمد


پول های مچاله شده اش را روی پیشخوان مغازه گذاشت،در حالی که داشت عرق دستانش را روی شلوارش پاک میکرد


گفت:سلام،آقا میشه با اینا یه کمربند خرید؟آخه فردا تولد پدرمه


فروشنده گفت:بله میشه؟چه جنسی باشه؟


-:جنسش مهم نیست،فقط درد کمتری داشته باشه